و آسمان نگاهی که پر از زلالی نیست
کسی شبیه تو اصلا در این حوالی نیست
…
باز در کلبه تنهایی خویش
تو برو پیچک من، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ نکن،
روی پیشانی من چیزی نیست، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی...!
این کلام حرف آخرمن است : بدون تو هرگز!
این عشق تو سرپناه آخر من است و این دوست داشتنت تنها امید بودن من است
بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام ، آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی!
بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست.
چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته ودلی پر از امید.
وقتی غروب می شود و تو نمی آییدلم پر از خون می شود و چشمهایم پر از اشک.
باز به انتظار طلوع و آمدنت مینشینم .
دلم میخواهد آن لحظه همچو خورشیددر آسمان قلبم طلوع کنی .
ای وای از فردا و وای از آن روزی که آسمان ابری و دلگرفته باشد،آن زمان خورشیدی
درآسمان نیست ، و باز باید به انتظارت نشست ،نشست و گریست با همان دل پر از خون
با آن پاهای خسته و قلبی شکسته.
این کلام حرف آخر من است: بدون تو هرگز!
این عشق تو سر پناه آخر من است و این غروب آغاز دلتنگی های من است.
بدون تو جایی نیست برای ماندن، بدون تو باید سفر به آن سوی دنیا کرد
آری این کلام حرف آخر من است: بدون تو هرگز!