ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه
کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه
کار؟
***
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق
کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه
کار؟
***
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه
کار؟
***
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه
کار؟
***
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را
ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه
کار؟
***
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه
کار؟