ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فاصله آه میشود پشت نگاه پنجره/کوچه نگاه میشود پشت نگاه پنجره
سردی بغض یک گلو تا ته کوچه میدود / بعد تباه میشود پشت نگاه پنجره
بازگلایه میرود میان چین پرده ها /گریه پناه میشود پشت نگاه پنجره
باز غروب امده کنج دوچشم منتظر/واژه گناه میشود پشت نگاه پنجره
صفر تا صد
یه روز یه خانومه که ماشینش قدیمی و خراب شده بوده تصمیم میگیره که به شوهرش یجوری غیر مستقیم بگه که یه ماشین نو میخواهد به شوهرش میگه عزیزم روز تولدم نزدیکه. لطفا برام یه چیزی بخر که صفر تا صد رو تو 4 ثانیه بره و رنگش هم آبی باشه.شوهرش فکر میکنه و میگه اینکه چیزی نیست برات میخرم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آشنای غریب
آشناهای غریب همیشه زیادند
آشناهایی که میایند و میروند
آشناهایی که برای ما آشنایند
ولی ما برای آنها...
نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود
که همه روزی
آشنای غریب میشوند
یکی هست ولی نیست
یکی نیست ولی هست
یکی میگوید هستم ولی نیست
یکی میگوید نیستم ولی هست
و در پایان همه بودنها و نبودنها
تازه متوجه میشوی
که:
یکی بود هیشکی نبود
این است دردی که درمانش را نمیدانند
و ما هم نمیدانیم
که آن یکی که هست کیست
و آن هیچکس کجاست
کاش میشد یافت
کاش میشد شکستنی نبود
کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن
خرد نشد
و ما همچنان هستیم
پس تو هم باش
باش که دیگر یکی تنها نباشد
نه یه بوسه وقت رفتن نه یه خط یادگاری
نه حضور اشک و تردید نه نشون بیقراری
خیلی ساده دل بریدی از من و خاطره هامون
از تموم لحظه ها و پرسه های پابه پامون
خیلی ساده واسه قلبم نقشه ی مرگو کشیدی
بین بودن و نبودن به نبودنم رسیدی
رفتی تا فاصله باشه بین دستای من و تو
رفتی تا یکی نباشه دیگه دنیای من و تو