آخرین
خواهش آدم...
هنوز تب داره احساسم ، تو
این روزای بی پروا
دیگه آدم شده قلبم بیا ،
برگرد ، بیا حوّا...
به یاد خاطرات تو ، دارم
شاعر میشم انگار
همه شعرای ممنوعه ، بیا
تقدیم تو ، بردار
بیا تا مرز آغوشم ، غرورو
پیش من گم کن
برای ختم دلتنگی ، با یک
بوسه تیمّم کن
بیا بردار نفسهامو ، تو
این بیراهه پرپر کن
دل احساسمو بشکن ، ولی
حرفامو باور کن
تو باور کن که لبخندام ،
تو چشمای تو جامونده
غم سرد نبود تو ، دل
فردامُ لرزونده