مریم از شیراز :
" دلم گرم خداوندی ست ، که با دستان من گندم برای یا
کریم خانه می ریزد ! چه بخشنده خدای عاشقی دارم ! که
می خواند مرا با آن که می داند گنهکارم ! دلم گرم است
، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم ... برایت من خدا
را آرزو دارم .
هدیه از کرمان :
" حالم را پرسیدند،گفتم:روبه راهم! نمیدانند رو به
راهی هستم که تو رفته ای... "
هدیه از کرمان :
" راننده ی تاکسی اسکناس گرفت و پرسید: یه نفری؟ مکث
کردم و گفتم: خیلی وقته...
هدیه از کرمان :
" چه تجارت ناشیانه ای بود آن همه نازی که من ازتو
خریدم!!! "
سهیلا از جهرم :
" حق به جانب آن هایی است که می گویند بهشت و دوزخ در
خود اشخاص است صادق هدایت "
سهیلا از جهرم :
" انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می
شود احساس تنهایی بیشتری می کند دکتر شریعتی "
مهراوه از بجنورد :
" نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی
چتر مرا میهمان کن . . "
****** M A H D I ****** از A R
D E B I L :
" هر روز چه حرف ها که زده نمی شود حرف ربط و بی ربط
بعضی وقت ها هم حرف حساب شاید هم حرف اضافه حرف از عشق
هم که همیشه هست اما حرف از تو چیز دیگریست
..................................... شیرین بیانم!
مگر در تو چیست؟! که وقتی اسانس یاد تو را می ریزم پای
عاشقانه هایم درمان میکنی همه دردهایم را و من غرق
شیرینی ات می شوم "
sahar fa از tehran :
" »پرستویی که مقصدش را در کوچ می بیند از خراب شدن
لانه اش نمی هراسد. "
sahar fa از tehran :
" ای نگاهت رونق فردای من ، در تو معنا می شود دنیای
من ای کلامت بهترین اثبات عشق ، با تو ماندن آرزوی
رویای من "
sahar fa از tehran :
" باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم، من اسیر یک
گلم دنبال هر گل نیستم. "
pary از bemanad :
" بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن... بعد چشمشون به
یه گردو میفته دولا میشن تا گردو رو بردارن الماس
میفته تو شیب زمین قل میخوره و تو عمق چاهی فرو
میره... میدونی چی میمونه؟ یه آدم... یه دهن باز... یه
گردوی پوک... یه دنیا حسرت... "
hadi از bafgh-yazd :
" همیشه واسه کسی گلدون باش که وقتی به آسمون رسید
یادش باشه ریشش کجاست. "
رسول از آبادان :
" من رابطه هایی را دوست دارم که دو طرفه اند... هر دو
میکوشند برای ادامه دار شدنش... هر دو خطر می کنند...
هر دو وقت می گذارند... هزینه می کنند... هر دو برای
یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم
میجنگند... "
رضا از شیراز :
" قواعد علم را به هم زده ای.نبودنت وزن دارد....تهی
اما سنگین "
Neshat از Arak :
" آسمان و هرچه آبی دیگر اگر چشمان تو نیست رنگِ به
هدر رفته است ... بر بومِ روزهای حرام شده چه رنگهایی
که هدر رفتند و تو نشدند ...!!! "
آتنا از تهران :
" زتلخی سکوتت من چه بگویم/همان بهتر که از غم ها
نگویم تو کاری کردهای با بی وفایی/دگر از عشق خود با
کسی نگویم ......... "
Neshat از Arak :
" دنیا جای امنی نیست وقتی دستکشهای تو، از دستهایت
ماندگارترند و عینک، از نگاهت ...!!!!! "
معصومه از تهران :
" برایت یک بغل گندم ، دلی خشنود از مردم ، برایت سفره
ای ساده ، حلال و پاک و آماده ، برایت یک غزل احساس ،
دوبیتی های عطر یاس ، برایت هر چی خوبی هاست در دل
آرزو دارم ..... "
Neshat از Arak :
" اندوه نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم
این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن
لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط
خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود
جامه اندوه مپوشان هرگز.... "
ستایا از تهران :
" ساعتها را بگذارید بخوابند . بیهوده زیستن را نیازی
به شمردن نیست "
ستایا از تهران :
" به دنبال یک حرف می گردم حرفی که تمام نگفته هایم را
چونان بوسه ایی بر لبانت حک کند "
ستایا از تهران :
" بالشتی از پر خیالت زیر سرم گذاشتی ، حالا دیگرتمامی
شبها را،در اغوشت به صبح میرسانم "