مـن نـه به راز و افسـون
گل سـرخ ِ "سهرابـم"
نـه به دوسـت داشتنـی بـودن
گل سـرخ ِ"شـازده کوچولـو"
خـودم هستـم برای دلِ خـودم!
غـریب / قـریب
مسـافر راهـی مبـهم
چشـم انتـظار ...
گاه خسـته و پژمـرده
از
هیـاهوی روزگـار
خـط خـطی های میکنم
از سـر دلتنـگی
...
*************
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا
شوخی بود !
حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....
*****************
اثبات وجود یک انسان با چند خط
نوشته ...
چند بیت شعر کوتاه شاید کمی هم فریاد ...
به نظر می رسد همه این ها برای
اثبات وجود یک انسان کافی باشد ...
کمی کاغذ و یک قلم کافی است ...
بنویس تا باشی
هنوز کاغذم جا دارد پس می نویسم !
فریاد می زنم ... برای که ؟چند
بیت شعر برای تو ...
نوشته ای برای خودم و فریاد برای آنها , برای همان هایی که فریاد می زنند
ولی نمی نویسند .. شعر می خوانند اما برای خودشان , ممکن است گاهی هم
بنویسند اما آن را فریاد نمی زنند !..
چند وقتی است هر کس می نویسد , شعر می خواند یا فریاد می زند خاموش می شود
...
محکوم به سکوتی به وسعت تمام حرفهایش !
نمی دانم .. برای خودم می نویسم .. برای تو .. شاید هم برای آنها !!
فریاد می زنیم اما از دیوار سکوت که عبور می کند خاموش می شود ..
شعر می خوانیم اما نه مثل گذشته : بنی آدم
اعضای یکدیگرند ...
می دانیم : هر کس دیوار سکوت می سازد فریاد می شنود
منم ساحل آرام یا پر تلاطم گاهی نوازشهایم زندگی میبخشد و رنگ گاهی ازخروشانم دلها میلرزند وجنگ
مربی تیم ساحل خوشحال شدم با شما آشنا شدم