مهسا از شیراز :
" شاید میان این همه \"نامردی\" باید شیطان را بستایم که دروغ نگفت ، جهنم را بجان
خرید اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد... "
baran از تهران :
" دلگیر نشو از آدمها... نیش زدن طبیعتشونه!! سالهاست که به هوایِ بارانی می گویند
: \"خــــــراب\"! "
baran از تهران :
" این روزها حتی اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است :
\"آخی\" !!! "
baran از تهران :
" محال است آدمی چیزی را به دست آورد که خود هرگز نبخشیده عشقی در حد کمال ببخش. تا
عشقی در حد محال بستانی... "
ایلا :
" این تو نیستی که مرا از یاد برده ای این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از
نزدیکی ذهن تو عبور کند... صحبت از فراموشی نیست.... صحبت از لیاقت است .... ! !! "
fariba از chabahar :
" هیچکس فکر نکرد، که درآبادی ویران شده دیگر نان نیست؛ و همه مردم شهر بانگ
برداشته اند: که چرا سیمان نیست؛ و کسی فکر نکرد: که چرا ایمان نیست؟ و زمانی شده
است که به غیر از انسان، هیچ چیز ارزان نیست؛ (حمید مصدق)... "
۩♥ Dr_mahdi_moradi ♥۩ از A R D E B I L :
" بامن حرف بزن ای صداقت بی انتها ای مسافر ستاره پوش ای ترانه خاموش یادت هست؟! آن
روز که درکنارم نشستی وبرایم از صداقت گلهای باغچه سخن گفتی؟ ودرغبار پنجره شکسته
دلم نوشتی بهار یعنی به آفتاب ایمان رسیدن یعنی با نفسهای باران در آمیختن یعنی
بانسیم تازه شدن واینک من بهار راتنها در فصل فصل زخمهای تو می بینم ...... من! با
من حرف بزن نمیدانم عشق تو رادستان پینه بسته ی کدام باغبان درباغچه دلم کاشت که
طراوتش هنوز هم عطر پونه های باران خورده را درفضای ساکت اندیشه ام می پراکند هنوز
هم وجود من برای تو آخرین نغمه هایش را می سراید هنوز هم روحم دیوانه ی توست با من
حرف بزن.....؟؟ "
جسیم از ارومیه :
" \"سه چیز غیر قابل برگشتند 1-زمان که از دست رفت 2- سنگ که پرتاب شد 3- حرفی که
گفته شد\".آلبرت انشتین "
peyman از بوشهر :
" تو زدی من ماندم زیر قولات روی حرفام ...
تو رفتی من افتادم تو از دست من از پا "
سهیلا از جهرم :
" زیبا صنم بودی کنون بگذشته کار از کار تو / درکار خود وا مانده ای چون خواهی
آزارش کنی ؟ / کو آن ید بیضای تو معشوق پر سودای تو ؟ / تا گه شفا بخشی دلش یا گاه
بیمارش کنی / روزی خم ذلف تو بود دامی به پای عاشقان / دیگر نمانده مرغ عشق تا تو
گرفتارش کنی / هجرت نمود از شهر تو درخاک شد با شعر تو / تاخواب بیند مهر تو حاشا
که بیدارش کنی. "
نجمی آرین از تهران :
" خدایا مرا فهم ده تا متوقع نباشم که دنیا ومردم آن مطابق میل من رفتار کنند "
مهسا از شیراز :
" اصــولا آدم هـایی که ارزش دوسـت داشـتـن را نـدارنـد درسـت هـمـان آدم هـایـی
هـسـتـنـد ... کـه مـا مُـصـرانـه سـعـی مـی کـنـیـم دوسـتـشـان داشـتـه باشـیـم "
مهسا از شیراز :
" ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﯾﻪ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻋﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺯﻩ "
مهسا از شیراز :
" احتمال این هم هست که نیمه ی گمشده ام یا متولد نشده ، یا خونه ی سالمندانه ؛
شانس که ندارم ! یا خیلی زود متولد شدم ، یا خیلی دیر. "
نجمی آرین از تهران :
" تمامی دنیا درآغوشت خلاصه شده کودکانه پناه می برم به خلاصه دنیا.... "
samira از tehran :
" از 3 نفر هرگز متنفر نباش فروردینی ها، مهریها، اسفندی ها چـون بهتـرین هستند سه
نفر را هرگز نرنجون : ... ... ... اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها چـون صادق هستند
سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :شهریوری ها، آذری ها، آبانی ها چـون
به درد دلت گوش میدهند سه نفر رو هرگز از دست نده :مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن
ـی ها چـون دوست ِ واقعی هستند "
بهاره از تهران :
" همیشه یادت باشد زندگی یک جست وجوی دائم است. "
۩♥ Dr_mahdi_moradi ♥۩ از A R D E B I L :
" امشب را فقط به خاطر تو آمده ام! به خاطر تو! \"تو\"یی که در آن روزهای قحطیِ
دوست، همیشه ضمیر نوشته هایم بودی ... امشب را فقط به خاطر تو آمدم که بگویم: پشتِ
سوزِ این سطور، من هنوز سرد و ساکت و نجیب، میانِ نوسانِ بغضی جانکاه، در انتظار
سپیده ای هستم، که شاید هرگز نخواهد دمید. مگر که جادویی یا معجزه ای تو را زنده
کند... همان \"تو\"ی همیشگیِ من، با همان آرامش دیرینگی... امشب را فقط به خاطر تو
آمدم تا بگویم: میدانم! سپیدهء من خیالی است و این کابوس همیشه در من زندگی می کند
"
محمد از تهران :
" انسان شکستنی است ! ...شاید نشه که ببینی ولی بدون طوری از درون شکسته شده که بند
زدن اون دیگه ممکن نیست !! "
محمد از تهران :
" گاهی با حرفای بعضی ها طوری یخ میزنی که فکرشو هم نمیکنی و گاهی هم با بعضی حرفا
آروم آروم ذوب میشی ...درست مثل یه بستنی ! باور نداری؟؟ "
عسل از کرمان :
" شاید در ظاهر کیلومترها فاصله بین من و توست اما هر بار دلتنگت می شوم دستانم را
که روی قلبم میگذارم آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم؛ چه ساده تمام زندگیم شده ای
و چه زیبا فاصله ها را در هم کوبیده ای و در کنارم هستی. تا همیشه در من جاری باش
... نوروز با هم بودنمان مبارک "
عسل از کرمان :
" مرا هر جور خواهی دربدر کن، جفایت را ازین هم بیشتر کن؛ بزن با آتش عشقت به جانم؛
ولی آتش نشانی را خبر کن!!! "
نسرین از شهریار :
" گاهی سکوت علامت رضایت نیست ... شاید کسی دارد خفه می شود ... پشت سنگینی یک
بغض...! "
نسرین از شهریار :
" صدبار به سنگ کینه بستند مرا... از خویش غریبانه گسستند مرا ... گفتند : همیشه بی
ریا باید زیست ... آیینه شدم باز شکستند مرا...!!! "
نسرین از شهریار :
" همه چیز را فروختم جز آن صندلی خالی... شاید آن روز که برگشتی خسته باشی...! "
نسرین از شهریار :
" تا دوباره دیدنت ... این رختخواب را وارونه خواهم خوابید ... خیانت است به تو ...
سر به کنار خیالت گذاشتن...! "
فرزاد از یزد :
" جاذبه در زمین نیست در چشمان توست، اگر بهشتی باشد به یقین از آن منست که به
جاذبه ی نگاهت ایمان آوردم "
mahdi از esfahan :
" خدایا بفهمان که بی تو چه می شوم،اما نشانم مده/ خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده
که با تو چه می شوم "
گلبرگ از بوشهر :
" \"زندگی \" بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدار است. "
Elyas از مشهد :
" بچه که بودم برف تا زانو می بارید. پدر برایم تعریف می کرد که زمان او برف تا زیر
گلویشان می باریده طوری مجبور می شدند از زیر آن تونل بزنند. می گفتم: \"بابا، خالی
می بندی\". این روزها نم برفکی که می زند و قطع می شود پسرم ذوق می کند. برایش
تعریف می کنم زمان ما برف تا زانو می بارید. می گوید:\"خالی می بندی\". احتمالا
پسرم به پسرش خواهد گفت:\"زمان ما یک چیز سرد و سپیدی از آسمان به زمین می ریخت\" و
پسرش خواهد گفت: \"بابا، خالی می بندی "
Neshat از Arak :
" بهار آمده اما من هنوز دلم بهار میخواهد. بیا ! "
Neshat از Arak :
" ماشه را نچکان! این شعرها خودشان دارند مرا میکُشند.... "
Neshat از Arak :
" راستی...خدا اول مینویسد بعد اسم قصه هاش را انتخاب میکند یا برعکس؟ "
Neshat از Arak :
" حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش در لشگر دشمن پسری داشته باشد....!!! "
Neshat از Arak :
" منشاء اراده ، حُب است... انسان ، مُتحرک به مِیل نیست ، مُتحرک به اراده است...
"
Neshat از Arak :
" نمی دانم کی قرار است یاد بگیریم محبت های دیگران را بشماریم بجای شمارش منت هایی
که برسرشان گذاشتیم! یاد بگیریم محبت دیدن و محبت کردن صورت و مخرج کسر نیست که
ساده شود... "
ازاده از اصفهان :
" این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت، نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !
« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس ! « دوستت دارم » را با من بسیار بگو !
فریدون مشیری "