آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

می خوام بگم: دوسِت دارم!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به پنجره ! به آسمون!
به این شب ِ اینه دزد! به تک درخت ِ کوچه مون!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به تو! به اسم ِ نقطه چین!
به گریه های بی هوا! به کولی ِ کوچه نشین!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به هر رفیق ُ نارفیق!
به شاعرای بی غزل! به جنگلای بی حریق!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به قاتلم! به روزگار!
به اون کسی که میندازه به گردنم طناب ِ دار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب:
دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این عذاب!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به بادبادک! به مدرسه!

به ترکه ی خیس ِ انار، کنار ِ درس ِ هندسه!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به مرغ ِ عشق ِ بی قفس!
به جغد ِ پیر ِ بد صدا! به نی زنای بی نفس!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به هر چی خوبه، هر چی بد!
به خونه های کاگِلی! به سیبای توی سبد!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به بغض ِ تلخ ِ انتظار!
به بدترین فصل ِ سفر! به آخرین سوتِ قطار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب:
دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این عذاب!

آیا میدانستید که

آیا میدانستید که نور خورشید فقط تا عمق 400 متری آب دریا نفوذ می کند.
آیا میدانستید که
امریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد.
آیا میدانستید که
عدد 2520 را می توان بر اعداد 1 تا10 تقسیم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسری داشته باشد.
آیا میدانستید که
فشار در مرکز خورشید تقریبا 700 میلیون تن بر 452/6 سانتی مترمربع است.
آیا میدانستید که
طول عمر مردم سوئد و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است.
آیا میدانستید که
شیشه در ظاهر جامد به نظر می رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می کند.
آیا میدانستید که
داغ ترین نقطه کره زمین در دالول اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای هوا در سایه به 94 درجه فارنهایت می رسد.
آیا میدانستید که
آبشار آنجل در ونزوئل20 برابر بلندتر از ابشار نیاگارا است.
آیا میدانستید که
هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از 9 بار تا کرد.
آیا میدانستید که
در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ به کار رفته که می توان با آن دیواری اجری به ارتفاع 50 سانتی متر در دور دنیا ساخت.
آیا میدانستید که
سرعت صوت در فولاد 14 بار سریعتر از سرعت آن در هواست.
آیا میدانستید که
وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می نشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می شود.
آیا میدانستید که
هر سال از 600/557/31 ثانیه تشکیل شده است.
آیا میدانستید که
بزرگترین گل جهان فلوزیا نام دارد.
آیا میدانستید که
بیشترین ضربان قلب را قناری ها با1000بار در دقیقه و کمترین را فیل با 27 بار در دقیقه دارد.
آیا میدانستید که
اگر تمام رگ های خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا 97000 کیلومتر می شود..
آیا میدانستید که
یک لیتر سرکه در زمستان سنگین تر از تابستان است.
آیا میدانستید که
30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می کنند در زیر خاک مدفون شده اند.
آیا میدانستید که
نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید الفامنچوری است که فاصله ان تا زمین 3/4سال نوری است.
آیا میدانستید که
تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است.
آیا میدانستید که
فلز اوسمیم سنگین ترین ماده روی زمین است.
آیا میدانستید که
۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیرنظامی است.
آیا میدانستید که
در هر ثانیه بیش از ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون بر خورد می کند و تصویری را که شما تماشا می کنید به وجود می اورد.
آیا میدانستید که
گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیة دمبالچه، درد لگن خاصره (درد اعصاب کمر) و نیز درمان بیماری های مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است.
آیا میدانستید که
شانس شبیه بودن دو اثر انگشت یک به ‫64 میلیارد است‌.‏
آیا میدانستید که
اگر امواج ماورای صوت را به قسمت محدودی از فضا که در ان گرد و غبار و یا ذرات دود سیگار موجود باشد بتابانیم این ذرات با سرعت رسوب می کنند.
آیا میدانستید که
ایا می دانستید درجه حرارت بالاترین قسمت یک شعله به 1540 درجه می رسد در حالی که پایین ترین قسمت ان فقط 300درجه حرارت دارد.
آیا میدانستید که در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز، تومان گفته و فرمانده آن را امیر تومان می نامند.

معجون عشق

دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد.

عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!

داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد،همه به او شک خواهند کرد،پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.

دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادرشوهر هم بهتروبهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.

داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

 

شعر

عشق من!‌ بی‌قرارم!‌ تو اما...
من تو را دوست دارم، تو اما ...
من فراموشی خاطراتم احتمالاً‌ غبارم، تو اما...
هیچ‌کس این طرف‌ها ندارد
هیچ کاری به کارم، تو اما...
گوش کن، من رگ خشک باغم من کجا جویبارم، تو اما...
برگ زردم، بله، ‌می‌پذیرم
پوچ و بی‌اعتبارم، تو اما...
چهره دردناک و تبسم؟
خنده‌ای مستعارم، تو اما...
بی‌پناهم، سپر هم ندارم چشم اسفندیارم،‌ تو اما...
صورتم سرخ ... آری، قشنگ است از درون هم انارم، تو اما...
فصل‌ها از بهارم گذشتند
خب، تمام است کارم، تو اما...
گفتمت: فصل خوبی است،

گفتی:خسته‌ام، کار دارم، تو اما...

* * *‌
باز در چشم من خیره ماندی باز بی‌اختیارم، تو اما...
قلعه‌ای ماسه‌ام روی ساحل سخت ناپایدارم، تو اما...
زخم، پاشیده شب را به جانم مرگ دنباله‌دارم، تو اما...
بی تو ای ماه!‌ ای ماه!‌ ای ماه!‌ظلمت روزگارم، تو اما...
شیهه‌ اسب من را خریدند
این هم از افتخارم، تو اما...
ابر در ابر در ابر در ابر در خودم سوگوارم، تو اما... آخرین سرفه یک مسافر سوت سرد قطارم، تو اما...
من خودت را به تو می‌سپارم جز تو چیزی ندارم، تو اما...

 

تو را می سپارم به نور تا برقصد به سازد

                                   تو را می سپارم به برف تا ببارد به نازت

             تو را می سپارم به خورشید

                                              تا که بی منت بتابد برآن گیسوان سیاهت

شعر

 

حرفهای تو زخم زبون

نگاه تو به این و اون

یه روز میگی برو نباش

یه روز میگی پیشم بمون

خوب می دونی دوست دارم

سر به سر دلم نذار

یا تو بمون تو قصه هام

یا برو ، اسممو نیار

یه روز میگی دوستم داری

یه لحظه آروم نداری

فرداش با من قهر می کنی

کاری به کارم نداری

آخ چی می شد با دل من نامهربونی نکنی

همه اش به من وعده ندی

شیرین زبونی نکنی

خوب می دونی دوست دارم

سر به سر دلم نذار

یا تو بمون تو قصه هام

یا برو ، اسممو نیار

**************************

آن کس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق  من آمده باشد . رهگذری بود که روی  برگهای خشک پاییزی راه می رفت و و صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید : می گوید دوستت دارم . . . ما لحظات را صپری کردیم  تا به خوشبختی برسیم دریغ که خوشبختی لحظاتی بود که سپری کردیم .

********************