آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

خدا دلگیر نشه یارم

خدا پنهون کن اشکامو،یارم نبینه
نیاد،قلب شکستمو عشقم ببینه
اگه بفهمه،دلم غمگینه،چی میشه
بغضش میگیره،نمیتونم من،اونو ببینم،نمیشه
نمی دونم که،چرا ترکم کرد و رفتش
بیشتر از یه دل من که نداشتم اون بردش
خدا مهربونم و تنها نذاری یه لحظه
خودش میدونه قلب منو اون شکسته
چه سخته،یه بار دیگه تو رو نبینم بمیرم
نتونم،وقتی غمگینی،اشک چشماتو بگیرم
چه تلخه اگه بیادم،دل یار من بگیره
اینو میدونم،بی تو قلب من میمیره

شعرهای من 3



دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم

صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند


صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل شود


صبوری می کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه،


تا سراغ همسایه


صبوری می کنم تا مُدارا، مُدارا، مرگ


تا مرگ، خسته از دق الباب نوبتم


آهسته زیر لب...


چیزی، حرفی، سخنی بگوید


مثلا وقت بسیار است و دوباره بازخواهم گشت


هه ! مرا نمی شناسد مرگ


یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکتند


حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم ساده ی آشنا


تا تو دوباره باز آیی


من هم دوباره عاشق خواهم شد...








می دانی

احســاســـــاتم


ایـــن بــــار درد نمــی کنند


نــــم کشیده است


انگار برای گفتن چیزی ندارد


هر چه صدایـــش می کنم


ساکــت است!!!


شاعر ناشناس

 
شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش

که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی

اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار

تمامش اعتراف زور زوری ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد

گشود و دید با خودکار آبی
نوشته شوی با خط کتابی

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور

در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم

هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است

در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم

در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه یا کتک عمرن نداریم

به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم

عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزش تمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا
 

 

داستان واقعی

یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دخترا تیکه مینداخت . یه بار دخترا تصمیم میگیرن با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون . قضیه به گوش استاد میرسه جلسه بعد یکم دیر میاد سر کلاس میگه از انقلاب داشتم میومدم دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده رفتم جلو پرسیدم گفتن با کارت دانشجویی شوهر میدن! دخترا پا میشن برن بیرون استاده میگه کجا میرید وقتش تموم شد تا ساعت 10 بود  ـ

بوی نارنجی پیراهنت

zk9i0dg9639rtn1g1.jpg

 

 

 

 

در بوی نارنجی پیراهنت

 

تاب می‌خورم

 

بی‌تاب می‌شوم

 

و دنبال دست‌هایت می‌گردم

 

در جیب‌هایم

 

می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان

 

به پشت سر بر می‌گردم

 

و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم

 

بی تو زندگی کنم

 

یا بمیرم؟

 

نمی‌دانم تا کی دوستم داری

 

هرجا که باشد

 

باشد

 

هرجا تمام شد

 

اسمش را می‌گذارم

 

آخر خط من

 

باشد؟


بی تو زندگی کنم

 

یا بمیرم؟


همین که باشی

 

 

همین که نگاهت ‌کنم

 

مست می‌شوم

 

خودم را می‌آویزم به شانه‌ء تو

 

با تو بمیرم

 

یا بخندم؟