آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

نوشته های دوستان

سمیه از شیراز :
" انسان شاعر زندگی است و اولین بیت خود را با وزن دوست داشتن آغاز می کند "
sahar pop از tehran :
" می شود مثل نسیم بال در بال پرستو ، بوسه بر قلب شقایق ها بزنیم "
مصطفی از هشتپر :
" پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال . . . لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس. "
سمیه از شیراز :
" امیدوارم که دانه‌ای بر خاک بفشانی هرچند خُرد بوده باشد و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد. "
علی جوون از یزد :
" عاشق ---------------------- تمامی مزرعه ---------------------- کافر صدایش میزدند ---------------------- گل آفتاب‌گردان کوچکی را که ---------------------- عاشق باران شده بود! ---------------------- \" ؟ \" ----------------- "
maryam از ahvaz :
" یادت هست مــــادر؟؟؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران؛ می گفتی بخور تا بزرگ بشی آقا شیره بشی خانوم طلا بشی و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام را. "
f.k از gachsaran :
" مثل کبریت کشیدن درباد دیدنت دشواره.منکه به معجزه ایمان دارم.پس میکشم آخرین دونه ی کبریتمودربادهرچه باداباد. "
ساماسان از مشهد :
" دغدغه هایم بر دقایقم فزونی دارد ، و عقیده ام از عقده ام مصون نیست.... آی انسجام!!!آی دو دوتا چارتا!!!آی جمع بندی!!!! اسبتو کجا میبندی؟؟ اصلا تو چرا اینقدر در من سخت پسندی؟؟؟ بکجا برم این زیبا کلمات را که در پوشش تحلیل چون سیلی ویرانگر پست میکند همه چیز را و حتی خویشان را و حتی در حال، خویش را "
سمیه از شیراز :
" تلاش نکن زندگی را بفهمی زندگی کن! تلاش نکن عشق را بفهمی عاشق شو!و چنین است که خواهی دانست!این دانستن حاصل تجربه توست "
maryam از ahvaz :
" چیزایی که من یاد گرفتم ... آموخته ام که سکوت تنها درسیه که ما نمی تونیم یاد بگیریم . آموخته ام که به خودم احترام بذارم . آموخته ام که این ترس از مشکلات است که انسان را می کشد نه خود آن . آموخته ام که حفظ کردن دشوار تر از پیدا کردنه . آموخته ام که آزاد باشم . آموخته ام که نگذارم عصبانیت بر من چیره شود . آموخته ام که نمی توان یک باره همه چیز را تغییر داد . آموخته ام که خونسرد باقی بمانم . آموخته ام که یک طرفه به قاضی نروم . آموخته ام که آرامش یه نعمت خیلی بزرگه اگر قدر اون را بدونیم . آموخته ام که بهترین کلاس درس دنیا زیر پای پیر ترین فرد دنیا است . آموخته ام که پول شخصیت نمیاره . آموخته ام که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک نیستم دعا کنم آموخته ام که مهربان بودن خیلی مهمتر از درست بودنه . آموخته ام که گاهی تمام چیز هایی که یک شخص می خواهد فقط در دستی است برای گرفتن دست او و قلبی واسه فهمیدنش . آموخته ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چه چیز باعث شد که من به این بیندیشم که می تونم همه چیز را دریک روز به دست بیارم.\" "
هانیه از مشهد :
" گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم بعداز این بوسه دگر بارخطایی نکنم بوسه دادی و چو برخاست لبم از لب تو توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم "
سمیه از شیراز :
" دوستی فصل قشنگی است،پر از لاله سرخ... دوستی قدرت تلفیق شعور منو توست..... دوستی حس عجیبی است میان پر و آب،رنگ آن مثل خداست مردم شهر رفاقت دل آبی دارند.... و در این شهر همه میخندند..... "
maryam از ahvaz :
" خداحافظ رفیق نارفیق من! تو هم رفتی! تو هم از کوی من چون دیگران بی اعتنا رفتی! تو هم با اولین بوران پاییزی چو انبوه درختان ، برگ و بر کندی تو هم رفتی! تو رفتی و نفهمیدی که من دیوانه ات بودم چه شوری در من افکندی چه سان دلداده ات بودم! تو رفتی و دل من مرد رفاقت سوخت صداقت را نخستین باد پاییزی ز پیش ما به یغما برد! "
سپیده از رشت :
" دلتنگ کودکیم..... یادش بخیر...... قهرمیکردیم تاقیامت...... ولحظه ای بعد قیامت میشد.. "
پریناز از بندرعباس :
" گمان کردم که با من همدل و همراز و همدردی به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی تقدیم به همه مردایی که دل نازک چینی خانومها را شکستند "
maryam از shahre eshgh :
" گوش کن..جاده صدا می زند از دور قدمهای تورا.../ چشم تو زینت تاریکی نیست/ پلکها را بتکان.کفش به پا کن وبیا.... "
علی از تهران :
" ای سزاوار محبّت ، ای تو خوب بینهایت ... همه ذرات وجودم ، به وجودت کرده عادت، بخدا دوست داشتن تو ، هم یه عشقه هم عبادت. تقدیم به عشقم  "
سعید گلپا از اراک :
" من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ، ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمیگردم... به یاد اسطوره بزرگ ناصر خان حجازی "
سعید گلپا از اراک :
" نامه ای در جیبم و گلی در مشتم غصه ای دارم با نیلبکی سر کوهی گر نیست ته چاهی بدهید تا برای دل خود بنوازم عشق جایش تنگ است "
atena از tehran :
" هر چه را آرزو کردم از دست دادم ،دلتنگ آرزوهای از دست رفته نیستم .نگرانم که روزی ناخواسته دلم تو را آرزو کند....... "
Zendegi از Shz :
" گر دیدی دلی تنها نشسته، میان رنج غمها تک نشسته، نگو آن دل چرا تنها نشسته، بدان که دوریت آن را شکسته "
Zendegi از Shz :
" دوستی من و تو دوستی شاخه و برگ است، و جدایی برگ از شاخه ، مرگ است "
parima از shiraz :
" ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن. بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن! (دکتر شریعتی) "
ستایا از تهران :
" بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است‌. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد. و خاصیت عشق این است‌. "
ستایا از تهران :
" آنقدر دلم را پرت می کنم تا خسته شوند ، تا دیگر دلم را پس ندهند . تا در را باز کنند و بگویند : بیا خودت دلت را بردار و برو . آن وقت من می روم ودیگر بر نمی گردم "
nazanin از esfahan :
" فرقی نمیکند بگویم و بدانی یا نگویم و بدانی ف....فا- فاصله دورت نمیکند در خوبترین جای جهان جا داری جایی که دست هیچ کسی به تو نمیرسد دلم!!! "
Neshat از Arak :
" وقتی \"قدرت عشق\" بر \"عشق به قدرت\" غلبه کند دنیا طعم صلح را خواهد چشید ... "
Neshat از Arak :
" وای ، باران باران شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور وای ، باران باران ؛ پر مرغان نگاهم را شست آب رؤیای فراموشیهاست خواب را دریابم که در آن دولت خاموشیهاست \"حمید مصدق\" "
Neshat از Arak :
" مادر بزرگ! گم کرده‌ام در هیاهوی شهر، آن نظر بند سبز را. که در کودکی بسته بودی به بازوی من.. در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق، خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست. دستم به دست دوست ماند، پایم به پای راه رفت. من چشم خورده‌ام، من چشم خورده‌ام. من تکه تکه از دست رفته‌ام، در روز روز زندگانیم ... "
Neshat از Arak :
" دل عاشق به پیغامی بسازد خمار آلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافی‌ست ریاضت کش به بادامی بسازد...... "
pary از bemanad :
" وقتی عصبانی هستی مواظب حرف زدنت باش عصبانیت فروکش خواهد کرد ولی حرفهایت برای همیشه باقی می مانند. "
هدیه از کرمان :
" آنکه آموخت به ما درس محبت، می خواست، دل چراغان کنی از عشق کسی، به امیدش ببری رنج بسی، به وصالی برسی یا نرسی، سینه بی عشق مباد... \"فریدون مشیری\" "
sahar pop از tehran :
" بمان تا کاری کنی نه کاری کنیم تا بمانیم دکتر شریعتی "

کامپـیوتـر زن است یا مـرد؟

استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


کامپیوتر مذکر است یا مونث؟
 
همه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:
 
- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.
 
و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند:
 
- به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

- کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

- کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .

نوشته های دوستان

 مریم از شیراز :
" دلم گرم خداوندی ست ، که با دستان من گندم برای یا کریم خانه می ریزد ! چه بخشنده خدای عاشقی دارم ! که می خواند مرا با آن که می داند گنهکارم ! دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم ... برایت من خدا را آرزو دارم .
هدیه از کرمان :
" حالم را پرسیدند،گفتم:روبه راهم! نمیدانند رو به راهی هستم که تو رفته ای... "
هدیه از کرمان :
" راننده ی تاکسی اسکناس گرفت و پرسید: یه نفری؟ مکث کردم و گفتم: خیلی وقته...
هدیه از کرمان :
" چه تجارت ناشیانه ای بود آن همه نازی که من ازتو خریدم!!! "
سهیلا از جهرم :
" حق به جانب آن هایی است که می گویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است صادق هدایت "
سهیلا از جهرم :
" انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود احساس تنهایی بیشتری می کند دکتر شریعتی "
مهراوه از بجنورد :
" نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن . .  "
****** M A H D I ****** از A R D E B I L :
" هر روز چه حرف ها که زده نمی شود حرف ربط و بی ربط بعضی وقت ها هم حرف حساب شاید هم حرف اضافه حرف از عشق هم که همیشه هست اما حرف از تو چیز دیگریست ..................................... شیرین بیانم! مگر در تو چیست؟! که وقتی اسانس یاد تو را می ریزم پای عاشقانه هایم درمان میکنی همه دردهایم را و من غرق شیرینی ات می شوم "
sahar fa از tehran :
" »پرستویی که مقصدش را در کوچ می بیند از خراب شدن لانه اش نمی هراسد. "
sahar fa از tehran :
" ای نگاهت رونق فردای من ، در تو معنا می شود دنیای من ای کلامت بهترین اثبات عشق ،‌ با تو ماندن آرزوی رویای من "
sahar fa از tehran :
" باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم، من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم. "
pary از bemanad :
" بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن... بعد چشمشون به یه گردو میفته دولا میشن تا گردو رو بردارن الماس میفته تو شیب زمین قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره... میدونی چی میمونه؟ یه آدم... یه دهن باز... یه گردوی پوک... یه دنیا حسرت... "
 hadi از bafgh-yazd :
" همیشه واسه کسی گلدون باش که وقتی به آسمون رسید یادش باشه ریشش کجاست. "
 رسول از آبادان :
" من رابطه هایی را دوست دارم که دو طرفه اند... هر دو می‏کوشند برای ادامه دار شدنش... هر دو خطر می کنند... هر دو وقت می گذارند... هزینه می کنند... هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم می‏جنگند... "
 رضا از شیراز :
" قواعد علم را به هم زده ای.نبودنت وزن دارد....تهی اما سنگین "
 Neshat از Arak :
" آسمان و هرچه آبی دیگر اگر چشمان تو نیست رنگِ به هدر رفته است ... بر بومِ روزهای حرام شده چه رنگهایی که هدر رفتند و تو نشدند ...!!! "
آتنا از تهران :
" زتلخی سکوتت من چه بگویم/همان بهتر که از غم ها نگویم تو کاری کردهای با بی وفایی/دگر از عشق خود با کسی نگویم ......... "
Neshat از Arak :
" دنیا جای امنی نیست وقتی دستکش‌های تو، از دستهایت ماندگار‌ترند و عینک، از نگاهت ...!!!!! "
معصومه از تهران :
" برایت یک بغل گندم ، دلی خشنود از مردم ، برایت سفره ای ساده ، حلال و پاک و آماده ، برایت یک غزل احساس ، دوبیتی های عطر یاس ، برایت هر چی خوبی هاست در دل آرزو دارم ..... "
Neshat از Arak :
" اندوه نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز.... "
ستایا از تهران :
" ساعتها را بگذارید بخوابند . بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست "
ستایا از تهران :
" به دنبال یک حرف می گردم حرفی که تمام نگفته هایم را چونان بوسه ایی بر لبانت حک کند "
ستایا از تهران :
" بالشتی از پر خیالت زیر سرم گذاشتی ، حالا دیگرتمامی شبها را،در اغوشت به صبح میرسانم "

هیچکس تنها نیست

اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید
 اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید
 
 
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبت‌هایش می نشستید
... پیغام‌هایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود حتی
مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌
و اگر همیشه... همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست
 
 
الان هم که گوشی ها تاچی شده، اگر همونقدر که گوشی رو تاچ میکنید همسرتون رو نوازش بکنید کلی خوشبخت می شوید
 
جوابیه
 
 
بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که
گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه خفه میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
اصلا گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشیو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی نمیگه بچه میخوام
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره
 
راستی از همه اینا مهمتر
 
بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض می کنن