آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

خداحافظ

خداحافظ واین یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم
وبی تو حتی دلم لحظه ای طاقت نمی ارد
وبرف ناامیدی بر سرم یک ریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق؟از دلبستگی ها
چگونه می روی باانکه میدانی چه تنهایم
خداحافظ توای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ به پایان امداین دیدار پنهانی
خداحافظ بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ بدون من یقین دارم که می مانی
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

به خودم قول دادم که هرگز به خاطر رفتنت گریه نخواهم کرد
(ولی نتونستم)

آمد امّا....

 آمد امّا در نگاهش آن نوازش ها نبود

چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شسته بود

عکس شیدایی ، در آن آیینه ی سیما نبود 

لب ، همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت

دل همان دل بود ، امّا مست و بی پروا نبود

در دل بیزار خود چز بیم رسوایی نداشت

 گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسوا نبود 

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود

برق چشمش را ، نشان ، از آتش سودا نبود

دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف

گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود

بر لبِ لرزان من ، فریادِ دل ، خاموش بود

آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ،

 آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ، تنها نبود

جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ

آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن

 خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره

اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری



                                  عشق یعنی خاطرات بی غبار

دفتری از شعر و از عطر بهار

                                 عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز

زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

                                   عشق یعنی چشم خیس مست
او

زیر باران دست تو در دست او

                                عشق یعنی ماتهب از یک نگاه

غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

                                          عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق

گرمی دست تو در آغوش عشق

                                         عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان

تا سحر از عاشقی با او بخوان

                                 عشق یعنی هر چه داری نیم
کن

از برایش قلب خود تقدیم
کن


هیچ کس...

هیچ کس هنگام تنهایی مرا یاری نکرد

کوهی از غم داشتم اما کسی کاری نکرد

گریه میکردم شب و روز اه

اما هیچکس این حوالی از غریب خسته دلداری نکرد

مرده بودم من به کنج خانه غمها ولی

هیچ چشمی در غزایم تر نشد ، زاری نکرد

کرده ام غمخوار غم پروران را من ولی

هیچ کس هنگام تنهایی مرا یاری نکرد


بعد از مرگم

اگر بعد از مرگم از تو پرسیدند :

آن وجودی را که زمانی برایت میمرد که بود؟

بگو: دنیایی از عشق بود که درحسرت رسیدن به کرانه عشق مرد.

بگو: دیوانه ی بت پرستی بود که بتش را دیوانه وار دوست می داشت.

بگو: اشک در بدری بود که به هیچ دیده ای به جز دیده ی من آشیان نداشت.

بگو: برای اندک زمانی با من بود ولی تا آخرین لحظه هایش می گفت:

تــا ابـــد دوستت دارم