چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست
مرا در اوج می خواهی؟ تماشا کن ، تماشا کن
دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم؟
رفیقان یک به یک رفتند
مرا با خود رها کردند
همه خود درد من بودند ، گمان کردم که هم دردند
شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم؟
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬
ستایش کردم گفتند خرافات است ٬
عاشق شدم گفتند دروغ است ٬
گریستم گفتند بهانه است ٬
خندیدم گفتند دیوانه است ٬
...... دنیا را نگه دارید میخواهم پیاده شوم !
شگفتا!هر چه غوغاهای زمین در برابرم ساکت تر می شود
زمزمه ی ناشناسی از دوردست های درونم نزدیک تر می آید.
هرچه جهان بیشتر رنگ می بازد
سرزمین ناشناخته از دور پدیدارتر می گردد
و هرچه رنگ ها می میرند یک "نمی دانم که" در من رنگ می گیرد
و هرچه با زندگی بیگانه تر می شوم حیاتی درمن آشناتر می روید
چه سخت است توانستن در ندانستن !
رهایی برای آنکه آشیانی ندارد،
آزادی برای آنکه نمیداند چگونه باشد کشنده است!
اختیار مطلق برای کسی که نمی داند چه اختیار کند شکنجه آور است.
این چه سرگذشت غم انگیزی است در حیات آدمی!
بی تابی فرار از بند به سوی رهایی
و اضطراب نجات از رهایی
*تو را همان گونه که هستی می پذیرد
*به تو ایمان دارد
*برای سلام گفتن و احوالپرسی به تو تلفن می کند
*هرگزاز تو مایوس نمی شود
*از خطاهایت چشم می پوشد
*بدون قید و شرط می بخشد
*یاری رسان است
*دعوت کننده است
*در مواقع ضروری حاضر است
*در قلب او جا داری
*تو را دوست دارد برای آن چه که هستی
*وجود او حال و هوای تو را تغییر می دهد
*هرگز داوری نمی کند
*حمایت خود را دریغ نمی کند
*ترس ها و نگرانی هایت را تسکین می بخشد
*به تو دل و جرات می دهد
*چیزهای خوبی درباره تو می گوید
*وقتی که نیاز به شنیدن حقیقت دارید آن را برایتان
بازگو میکند
*تو را درک می کند
*برایت ارزش قایل است
*در کنار تو حرکت می کند
*آن چه را که متوجه نمی شوی برای تو شرح می دهد
*وقتی گوش نمی دهی بر سرت فریاد می کشد
*و وقتی بیش از حد سخن می گویی تو را به خاموشی
دعوت می کند.
سلام به همه ی مسافران شهر تنهایی
اشکهایت را هدیه کن بر چشمان من
طاقت
ندارم طلوع چشمانت با اشک ببینم
تنهایی را به دشت تنهایی سوق دهیم
باور
تنهایی را تا اعماق دریا فرو بریم
اما
چرا بیهوده سخن می گویم
که تو
را در پیچ و پس جاده های گم کرده ام
تو
گفتی رفتنم اجباریست
کاش
آن قلب چوبی را برایم هدیه نداده بودی
که دل
پر ازعشقم را برایت هدیه کنم
با تو
بودن رازی بود
که
آسمانها از آن روشنی می گرفتند
ولی
حالا بی تو بودن دردیست
که ستاره ها از آن
دیوار غم می سازند
01) English : I Love You 02) Persian : To ra doost daram 03) Italian : Ti amo 04) German : Ich liebe Dich 05) Turkish : Seni Seviyurum 06) French : Je t'aime 07) Greek : S'ayapo 08) Spanish : Te quiero 09) Hindi : Mai tumase pyre karati hun 10) Arabic : Ana Behibak 11) Iranian : Man doosat daram 12) Japanese : Kimi o ai shiteru 13) Yugoslavian : Ya te volim 14) Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida 15) Russian : Ya vas liubliu 16) Romanian : Te iu besc 17) Vietnamese : Em ye^ Ha eh bak 18) Syrian/lebanese : Bhebbek 19) Swiss-German : Ch'ha di ga"rn 20) Swedish : Jag a"Iskar dig 21) Africans : Ek het jou li |