آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

شعرهای من


روزی دختری به کوروش کبیر گفت :من تورو خیلی دوست دارم

کوروش گفت:لیاقت تورو من ندارم برادرم داره که خیلی از من خوشگلتره و الان پشت سرت ایستاده

دختر برگشت وپشت سرش را نگاه کرد

کوروش گفت:اگر تو دوستم داشتی هرگز پشت سرت رو نگاه نمی کردی





کودکی که لنگه کفشش را امواج دریا از او گرفته بودند

روی ساحل نوشت:دریا دزد کفشهای من

مردی که از دریا ماهی گرفته بود

روی ماسه نوشت:دریا سخاوتمندترین سفره

موج آمد وهمه ی جملات را شست

وتنها برای من این پیغام را بر جا گذاشت:

برداشت های دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی



 




هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی به دست بگیرند

دفتر سرنوشتت را ورق بزنند

خاطراتت را پاک کنند

و در پایانش بنویسند قسمت نبود




وصیت نامه یک دختر

 
وصیت نامه

از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند... ،
نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ،
نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم !


آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید !
خانوم های فامیل ، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید ،
باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد ! مردم ، گناه که نکردم !


مراسم ختم من رو تو هیچ مسجدی نگیرید ،
راستی آخوند هم نیارید واسه فامیل ، دینی کلاس پنجم رو یادآوری کنه !!!


توی درایو E عکس دارم ، خوراک اعلامیه ،
عکس پرسنلی نزاریداا ، اونا جلب ترحم نمی کنه !


بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر !
یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده !!!


یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل ندیداااا ... ساندیس خیلی بده !!!


روی خرما ها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه ، هم بد مزه میشه !
همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده !
( پ ن : هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید ! )


پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه ؟ ترافــــیک !


فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه !


به اقوام بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن
مثلا هنگام دیدن قبرم بگن : خونه ی نو مبارک !


شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره !
از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!


هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید ، شاید دلم برایتان تنگ شد !!


و در آخر :

بنویـسید بعد مرگـم روی سـنـگ ... با خطـوط نـرم و زیــبا و قشــنگ
او خفته است در این گور سرد ... مرگش را دیده بود در یک پاییز زرد
در 21 سالـگـی مــرد و در X سالـگــی بــه خـاک سـپــرده شــد
 
**********************
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...
 
*******************

دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...!
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...
...
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام !!!
 

********************

زن، چراغ خانه است


می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

همسر موقت:
لامپ کم مصرف!

همسر دائم:
همان چراغ خانه

همسر مطلقه:
لامپ سوخته!

همسر ایده آل:
چراغ جادو! (هردو افسانه اند!)

و اما شعر مرتبط:
با غول چراغ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
خواهشا" در مصرف برق صرفه جویی بکنید

*****************
اون “میم” مالکیتی که

به آخر اسمم اضافه میکنی

بزرگترین و زیباترین کلمه عاشقانه ایه که شنیدم

مثلا وقتی میگی

**
خانومم**
 
*************************
 
کلافه و بی قرارم ، خبری از گذر زمان ندارم !
دستهایم میلرزد ، اینک روز است یا شب ، این را هم نمی دانم
تنها دردی در سینه دارم و بغضی  که گلویم را می فشارد
تمام وجودم سرد است ، سیاهی لحظه هایم کار سرنوشت است
من دیوانه چقدر ساده بودم ، من عاشق چقدر بیچاره بودم
نمیخواستم عاشق شوم ، قلبم اسیر رویاهایم شد
رویاهایی که با تو داشتم ، کاش یاد تو را در خاطرم نداشتم
خواستم تو را فراموش کنم ، فراموشی را فراموش کردم
خواستم اشک نریزم ، یک عالمه بغض در گلویم را جمع کردم
کلافه و بی قرارم ، مثل این است که دیگر هیچ امیدی ندارم
سادگی من بود که بیش از هرچیزی مرا میسوزاند،
کاش به تو اعتماد نمیکردم ، کاش تو را نمیدیدم و راه خودم را میرفتم
کاش لحظه ای که گفتی عاشقمی ، معنای عشق را نمیدانستم
همه جا مثل قلبم دلگیر است ، همه جا مثل چشمانم خیس است
همه جا مثل غروبها ، مثل پاییز و مثل این روزها نفسگیر است
همیشه میگفتم بی خیال ، اما اینبار بی خیالی به من گفت بی خیال
همیشه میگفتم میگذرد میرود ، اما اینبار گذشت و چیزی از یادم نرفت
 
*************************
 
هرگز گمان نبرده بودم

روزی مرا را به دست باد می دهی

هرگز نخواندم این کتاب بی خط را

در نگاه من این چنین شاد می روی

می روی و هرگز ندیدی که

دلم شکست به دست بی رحمت

هرگز نگفتی این دختر تنها

مرحمی بود به جان پردردت

حتی به خوابم نیامدی هرگز

تا ندانم ریا بود هرچه می گفتی

یاد داری که خاطرت مکدر بود ؟!

برسر همین شانه می خفتی

حالا که رفته ای برو بدرود

ای که بافریب عاشقم کردی

برو که دیگر نمی کنم یادت

تو همان بزرگ مرد نامردی
 
***********************

 
همیشه خوابها
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند .
من شبدر چهار پری را می بویم
که روی گور مفاهیم کهنه روییده ست
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی من بود ؟
آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب ، که در پشت بام خانه قدم می زند سلام بگویم ؟
حس می کنم که وقت گذشته است
حس می کنم که (( لحظه )) ، سهم من از برگ های تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله کاذبی ست در میان گیسوان
من و دست های این غریبه غمگین
حرفی به من بزن
(( آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد ؟
حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم .
 
من چشم میگذارم و تو قایم میشوی
من هنوز روزها را میشمارم
تو پیدا نمیشوی
یا من بازی را بلد نیستم
یا تو جر زدی . . .
 
 
******************

 
دوستی می گفت
خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند
تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس ، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی.
هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود.
هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت:
استاد همه حاضرند!
و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت:
استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.
 
امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است:

 
هیچ کس زنده نیست ... همه مردند

*****************
آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛
از خــــودش .. از عشـــق ..
کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ،  یــــخ بستــه امـ!
آهــــای !!! روی احســاســم پــا نگذاریــد ..
لیـــز می خوریــد .!
hamtaraneh.com

******************
زن با وفا
hamtaraneh.com

*****************

هیچکس تنها نیست

اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید
 اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید
 
 
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبت‌هایش می نشستید
... پیغام‌هایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود حتی
مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌
و اگر همیشه... همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست
 
 
الان هم که گوشی ها تاچی شده، اگر همونقدر که گوشی رو تاچ میکنید همسرتون رو نوازش بکنید کلی خوشبخت می شوید
 
جوابیه
 
 
بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که
گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه خفه میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
اصلا گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشیو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی نمیگه بچه میخوام
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره
 
راستی از همه اینا مهمتر
 
بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض می کنن

شعرهای من

بنویسید به دیوار سکوت ، عشق سرمایه هر انسان است.
  بنشانید به لب ، حرف قشنگ ، حرف بد وسوسه شیطان است.
و بدانید که فردا دیر است. و اگر غصه بیاید امروز، تا همیشه دلتان درگیر است.
پس بسازید رهی را که کنون ، تا ابد سوی صداقت برود ،
و بکارید به هر خانه گلی ، که فقط بوی محبت بدهد!***********************
 
میترسم از نبودنت... از بودنت بیشتر... نداشتنت ویرانم میکند... داشتنت متوقفم... وقتی نیستی کسی را نمیخواهم... وقتی هستی ترا میخواهم... رنگهایم بی تو سیاه است... در کنارت خاکستری ام... خداحافظی ات به جنونم میکشاند... سلامت به پریشانیم... بی تو دلتنگم... با تو بیقرار... بی تو خسته ام... با تو در فرار... در خیال من بمان... از کنار من برو... من خو گرفته ام به نبودنت
 
*******************
 
گناه من شاید این بود که تمام رویاهایم را از کوچه های زندگی گرفتم به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود.هرچند آغاز راه را دشوار دیدم اما دل سپردم رها شدم در قلبی که تنها زمزمه اش نتوانستن بود.دلم به حال دلتنگیهاش سوخت.شکسته های دلش را بند زدم آری گناه من شاید دل باختن به آن نگاه بود.قدم زدن با مردی که عشق را شایسته تلاش و خواستن نمی دانست تا اینکه یک روز رفتن را بهانه کرد و...!؟
 
***********************
 
باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم.من میتوانم میشود آرام تلقین میکنم.با عکسهای دیگری تا صبح صحبت میکنم. با آن اتاق خویش را بیهوده تزئین میکنم. سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم. نه شب دعایت میکنم، نه صبح نفرین میکنم. حالم نه؛ اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود.فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم. من میپذیرم رفته ای و برنمیگردی ؛ همین... خود را برای درک این صدبار تحسین میکنم. کم کم ز یادم میرود این روزگار و رسم اوست...
 
************************
مطمئن شد و رفت.ضربه اش کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیم خندید.به من و عشقی پاک که پر از یاد اوست. به یه قلب لطیف که خیالم می گفت تا ابد مال اوست. رفت و من دارم تکه های دل خود را سر هم بند میزنم

*************
 
رفت و به آمدن نیندیشید.بر سادگیم به سادگی خندید.یک جمله همیشه مانده بر لبهایم، ای کاش کمی او مرا میفهمید.در حریم عاطفه نقش شقاوت میزند. نارفیق بود و هر زمان لاف رفاقت میزد

************************
 
دلم بسیار میخواهد فراموشت کنم.دیگر اگرچه میشود تاریک،خاموشت کنم. دیگر نشانت میدهم مفهوم تلخ دل شکستن را. رها چون کوله باری کهنه از دوشت کنم دیگر

****************************
 
گریه کردن تا سحر کار من است،شاهد من چشم بیمار من است... فکر میکردم که او یار من است،نه فقط در فکر آزار من است... نیتش از عشق تنها خواهش است،دوستت دارم دروغی فاحش است... یک شب آمد زیرو رویم کرد و رفت،بغض تلخی در گلویم کردو رفت... پایبند جستجویم کرد و رفت،عاقبت بی آبرویم کرد و رفت... این دل دیوانه آخر جای کیست؟آنکه لیلایش منم مجنون کیست؟
***********************

شعرهای من

 


نــه اســــمش عشـــــق اســــت،نــه عـــلاقـــه،نـــه حـــتی عـــادت. ... حمـــاقـــت محــــض اســـت دلتنـــگ کســــی باشــــی کــه دلـــش بــا تـــو نیــــســـت‎.


www.mr-mojtaba.rozblog.com


بچه که بودیم جایمان را خیس می کردیم.....بزرگ که شدیم بالشتهایمان را....



کرم زشت تنها بود...پیله بست پروانه شد رفت.....حکایت توست با من اوج گرفتى رفتى با دیگرى........



کاش به خودمان قول بدهیم وقتی عاشق شویم که " آماده ایم " نه وقتی که " تنهائیم!


تنهایی یعنی . . . دلت برای چشمای لعنتی یکی تنگ شه ولی حتی نتونی نگاهش کنی...

 


قرار بود بمونی کنار غرورم

نگو قسمت اینه نگو از تو دورم

قرار بود بیای توی بی کسی هام

یه کاری کنی واسه دلواپسی هام

چقدر بغض کردم کنارم نبودی

هزار بار دلم خواست بمونم نبودی

نبودی ببینی چقدر سوت و کورم

چقدر بی قرارم چقدر بی عبورم

خودت نیستی اما غمت روبرومه

میخندم به بغضی که توی گلومه

دیگه هیچ امیدی به برگشتنت نیست

اینو من نمیگم خم جاده میگه

شقیقت سفیده داری پیر میشی

چقدر آینه حرفاشو ساده میگه