آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

جوک و اس ا م اس

در یک مهمانی دو نفر کنار هم نشسته بودند و یک کلمه هم با هم حرف نزدند. بعد از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت : پیشنهاد می کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم !
=====================================

یاد اون روزها بخیر. وقتى من بچه بودم، مادرم یک تومن به من مى‌داد و مرا به فروشگاه مى‌فرستاد و من با ٣ کیلو سیب‌زمینى، دو بسته نان، سه پاکت شیر،یک کیلو پنیر، یک بسته چاى و دوازده تا تخم‌مرغ به خانه برمى‌گشتم.
اما الان دیگه از این خبرها نیست. همه جا توى فروشگاه‌ها دوربین گذاشته‌اند

=====================================

هر چیزی یه واحدی داره ! مثلا واحد اندازه گیری شدتِ زلزله ، ریشتره !
الان تازگی ها ، واحد " دروغ " ، شده " محمود "‌ !!!!

مثال : دیروز یکی از دوستام یه خالی بست ۴ محمودی !

=====================================

دیوارهای دانشگاه را بلندتر از دیوارهای زندان ساخته بودند، حق داشتند! نگهبانی از فکرها خیلی دشوارتر از نگهبانی از جرم است.

=====================================

همیشه برای خودکشی زود است…صبر کنید…شاهد اوضاع بدتر هم خواهید بود.

=====================================

در نسل شما دزد عروسکها بود در نسل ما دزد ممه ها
حسودی نداره نسل ما سکسی تره!

=====================================

جهان سوم جایی است که عشقها زوری هستند، سکسها پولی!

=====================================

جهان سوم جایی‌ست که آدم‌ها اگر دل‌شان بگیرد، مجبورند بروند قبرستان، بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان، تا بفهمند غم‌های بزرگ‌تری هم هست، نکند که دل‌شان هوای شادی کند.

شعرهای من

هنوز هم وقتی باران می آید

تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست

شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند

**********
بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد
بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...
شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...
هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....
قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان و
شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی
سردم...
آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های
دلتنگی آن عبور میکنم...
اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ..
عشق را در پائیز باید شناخت ، جان را در همین فصل باید نثار کرد ،شاید
عقل را نیز در همین فصل می بایست به حراج گذاشت...
پائیز فصل قلب است ، فصل عشق است ، فصل جوانی و فصل خیانت
است ....
در پائیز بیشتر از همیشه عاشق میشویم ... بیشتر از همیشه خیانت
میکنیم و از همیشه بیشتر دوست میداریم....

روزگارا…. تو اگر سخت به من میگیری، باخبر باش که پژمردن من آسان نیست

گرچه دلگیرتر از دیروزم، گرچه فردایی غم انگیز مرا میخواند
لیک باور دارم…. دلخوشیها کم نیست…. زندگی باید کرد
****************
اسم هــر دویمان را در گینس ثبت میکنند !
تو در دروغ گفتن رکـورد زدی ...
من در بـاور کردن
*********************
به سلامتیه کسی که نمیشناسد مرا
اما نوشته هامو میخونه
تا از درونم با خبر بشه
و بهم بفهمونه که تنها نیستیم

***********

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
************
برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید
...چشمانت زندانبان من است

...اما من زندان ات را دوست دارم

...رو زندانبان من

...من به میله های این زندان آغشته ام
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

******************

کلافه و بی قرارم ، خبری از گذر زمان ندارم !
دستهایم میلرزد ، اینک روز است یا شب ، این را هم نمی دانم
تنها دردی در سینه دارم و بغضی که گلویم را می فشارد
تمام وجودم سرد است ، سیاهی لحظه هایم کار سرنوشت است
من دیوانه چقدر ساده بودم ، من عاشق چقدر بیچاره بودم
نمیخواستم عاشق شوم ، قلبم اسیر رویاهایم شد
رویاهایی که با تو داشتم ، کاش یاد تو را در خاطرم نداشتم
خواستم تو را فراموش کنم ، فراموشی را فراموش کردم
خواستم اشک نریزم ، یک عالمه بغض در گلویم را جمع کردم
کلافه و بی قرارم ، مثل این است که دیگر هیچ امیدی ندارم
سادگی من بود که بیش از هرچیزی مرا میسوزاند،
کاش به تو اعتماد نمیکردم ، کاش تو را نمیدیدم و راه خودم را میرفتم
کاش لحظه ای که گفتی عاشقمی ، معنای عشق را نمیدانستم
همه جا مثل قلبم دلگیر است ، همه جا مثل چشمانم خیس است
همه جا مثل غروبها ، مثل پاییز و مثل این روزها نفسگیر است
همیشه میگفتم بی خیال ، اما اینبار بی خیالی به من گفت بی خیال
همیشه میگفتم میگذرد میرود ، اما اینبار گذشت و چیزی از یادم نرفت
**********************
حماقت یعنی من
که اینقدر میروم تا تو دلتنگ شوی
خبری از دل تنگ تو نمیشود
برمیگردم ...چون دلتنگت میشوم

************

شعرهای من

 
 
hamtaraneh.com
hamtaraneh.com
 
مثل باران های بی اجازه
 
وقت و بی وقت
 
در هوایم پراکنده ای
 
و من بی هوا
 
ناگهان خیسم از تو !
 
hamtaraneh.com
 
***************
زمان !
 
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را  
 
از آن خود میکنی
 
این را هم به فهرستت اضافه کن
 
او روزی از روزهای پاییز
 
به من گفت :
 
" دوستت دارم "
 
hamtaraneh.com

 
********************
 
 
 
 
 
 
توی چال گونه اش افتادم
 
پای منطقم شکست ..!
 
و من
 
.
 
عاشق شدم ...
 
 
 

 
**************
 
استاد: وقتی بزرگ شی چه میکنی ؟
شاگرد: عروسی!
استاد: نخیر منظورم اینه که چی میشی ؟
شاگرد: داماد!
استاد: اوووف ،منظورم اینه وقتی بزرگ شی چی حاصل میکنی؟ ...
شاگرد: بچه
استاد: احمق ، وقتی بزرگ شی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟
شاگرد: عروس میگیرم!
استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهند ؟
شاگرد : نوه...!!**************

همه می پرسند:

چیست در زمزمه مبهم آب؟

چیست در همهمه دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید، روی این آبی آرام بلند

که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوترها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج؟

چیست در خنده جام

که تو چندین ساعت، مات و مبهوت به آن می نگری؟

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ،

نه به این آبی آرام بلند،

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام،

نه به این خلوت خاموش کبوترها،

من به این جمله نمی اندیشم.

من مناجات درختان را هنگام سحر،

رقص عطر گل یخ را با باد،

نفس پاک شقایق را در سینه کوه،

صحبت چلچله ها را با صبح،

نبض پاینده هستی را در گندم زار،

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،

همه را می شنوم؛ می بینم.

من به این جمله نمی اندیشم.

به تو می اندیشم.

ای سرپا همه خوبی!

تک و تنها به تو می اندیشم.

همه وقت، همه جا،

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم.

تو بدان این را، تنها تو بدان.

تو بیا؛

تو بمان با من، تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب.

من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند.

اینک این من که به پای تو در افتادم باز؛

ریسمانی کن از آن موی دراز؛

تو بگیر؛ تو ببند؛ تو بخواه.

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ابر هوا را تو بخوان.

تو بمان با من، تنها تو بمان.

در دل ساغر هستی تو بجوش.

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست؛

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش.

*****************
آنکه رفت... به حرمت آنچه با خود برد حق بازگشت ندارد. رفتنت مردانه نبود, لااقل مرد باش و برنگرد...!!!!!!!!
 
*********************
 
من عاشق نیستم !فقط گاهی حرف تو که می شود دلم ...مثل اینکه تب کند
گرم و سرد می شود توی سینه ام چنگ می زند آب می شودتنگ می شود تنگ می شود.

 
*******************
 
همه چیز از جایی شروع شد که گفتی دوستم داری
گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی بهانه ای کافیست
 
********************
 
انصاف نیست...رفتنت با خودت بود...فراموش کردنت با من....!
 
*********************
 
من دلــم میـگـــیرد.....وقتی میــنویسم تـــنــهـا بـــرایِ تـــو و هــمـــه میـخــوانــنـد الا تــــــــو......!

 
*********************
 
مردی که امروز به خاطر زنانگیت، تو رو می خواد
فردا ، به خاطر زنانگی یک زن دیگه ، تو رو کنار خواهد زد...!
 
**************************
 
همه چیز در زندگی عادت میشود
مانده ام چرا رفتنت
این قانون را نمی پذیرد
 
**********************
 
هوس صد شرف دارد
به عشقی دروغی که ریاکارانه خیانت می کند . . .
 
******************
 
چند ماهی است که یکدیگر را ترک کرده ایم… ولی بی تو لحظه ها آن قدر دیر میگذرند که میخواهم فردا…سالگرد جداییمان را جشن بگیرم !
 
 
 
*************


شعرهای من

یه روز خیلی اعصابم خورد بود عشقم گفت دوسم داری ؟

گفتم قد تمام دنیا دوستت دارم . گفت ثابت کن .

گفتم چه جوری : گفت تیغ بردار رگتو بزن . گفتم مرگ و زندگی دست خداست .

گفت پس دوسم نداری . تیغ و برداشتم رگمو زدم .

وقتی که آروم داشتم تو اغوش گرمش جون میدادم

آروم تو گوشم گفت اگر دوسم داشتی تنهام نمیزاشتی !