تو یادت نیست ولی من خوب به خاطر دارم که برای داشتنت
دلی به دریا زدم که از آب واهمه داشت…
تو را با شیشه عشقم میان مرمر قلبم تراشیدم
از ان پس هم تو را چون بت پرستیدم چرایش را نمیدانم!
اگه میدونستی چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی،
گرچه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی ست
نازی که ز لبخند گل یاس هویداست
زیبائی عشق است که در چشم تو پیداست . . .