آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

هوای دیدن تو

سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دار من
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالی از خودخواهی من ،‌ برتر از آلایش تن
من تو را و.الاتر از تن ،‌ برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
دوست دارم
عشق صدها چهره دارد ،‌ دست تو ایینه دارش
عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم ، قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارم
عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را
بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم

میدونم دلگیری از من

من فکر چشمای تو ام ، تو بی خیال قلب من
با من بمون ، تنها نرو ، قید همه چی رو نزن

دیگه فکر نمی کنم ، که یه روزی بر می گردی
به چه قیمتی منو ، به خودت وابسته کردی

ان قدر غمم زیاده که دارم می سوزم این جا
ولی تو خیالتم نیست که دارم می میرم این جا

قلب من آروم نمی شه ، از روزی که رفتی بی من
دیگه برگشتی نداره ، می دونم دلگیری از من

من فکر چشمای تو ام ، تو بی خیال قلب من
با من بمون ، تنها نرو ، قید همه چی رو نزن

دیگه فکر نمی کنم ، که یه روزی بر می گردی
به چه قیمتی منو ، به خودت وابسته کردی

ان قدر غمم زیاده که دارم می سوزم این جا
ولی تو خیالتم نیست که دارم می میرم این جا

قلب من آروم نمی شه ، از روزی که رفتی بی من
دیگه برگشتی نداره ، می دونم دلگیری از من

" باورش کن "

سکوت من فریاد بلند دوست داشتن توست....
دوست داشتن تو افسانه نیست...
باورش کن
 

" تخت خواب "

توی دنیا آدمای زیادی روی تخت های دو نفره می خوابن ،

اما قشنگ تر اینه که بعضی آدما روی تخت های یه نفره به یاد هم بیدارن
 

" من یک زنم "

خسته شده ام از نگاه های مردان هرزه ای که می لخزد بر بلندیهای تنم!
آخر من یک زنم ..
و همخوابگی با من را در رویاهایشان به انزال می رسانند
و آبستنم می کنند از تمام
کثافتهای
ذهنشان
و
آخر سنگسارم می کنند در وحشیانه ترین کابوسهای دیشبشان
در آغوش دیگری تا شاید زیبایی هایم را بخراشند!
خسته شده ام از تمام آنهایی که من را ، نه در من
بلکه از زیبایی من باز می شناسند ..
آخر من یک زنم !!!
ز+ن
می فهمی؟!