" دلم میخواد ... "

گاهی وقتا دلم میخواد مثل جودی ابوت باشم!
پر انرژی ...
با خنده هایی که از ته دلن ...
گریه هایی که با دلیلن ...
با اون شخصیتی که جلوی هیشکی نمیشکنه ...
و یه بابا لنگ دراز که واسش بنویسم .....!

 

" من صبورم اما ... "

من صبورم اما . . .

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .

من صبورم اما . . .

چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم .

من صبورم اما . . .

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم .

من صبورم اما . . .

آه . . . این بغض گران  نمی داند " صبر " چیست

چگونه فراموشت کنم

چگونه فراموشت کنم تو را که از خرابه های تیره

به قلب سفید عشق هدایتم کردی

و عاشقی وفادار برای خویش ساختی

برای اشک هایم شانه هایت را ارزانی داشتی

با صداقت عاشقانه ات دلم را به درد آوردی

چگونه فراموشت کنم تو را

که شب ها و روز ها در خیالم سایه ات را می دیدم

تپش قلبت را احساس می کردم

چگونه فراموشت کنم تو را که هم زمان با تولدت

در قلبم همه را فراموش کرد

تمامی اسم ها برایم بیگانه شدند و همه خاطرات مردند

 تمام لحظه ها تو را می خواهند و برای عطر نفس هایت دلتنگی می کنم

" سفر "

دلم سفر می خواهد !
نه برای رسیدن به جایی !
فقط بخاطر رفتن !
همین !

 

" نا امیدی "

نا امیدی " همان امیدی است که بوی " نا " می گیرد...
از بس که می ماند ته دل