شعرهای من

برایش صادقانه می نویسم برای آنکه باید باشد و نیست...

زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای... و کنارش عشق

است... مثل یک حبه قند... زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...

---

غم اگر سیرم کند، غصه اگر پیرم کند، دست بزرگ آسمون اگر زمین گیرم کند

 بازم میگم فدات رفیق بامرام

---

دل بستن خیلی آسونه به آسونی انداختن یک سنگ تو دریاست

ولی دل کندن خیلی سخته به سختی پیدا کردن همون سنگ توی دریا

---

امروز با هم بودن را تجربه میکنیم وشاید فردا به یاد هم

بودن را،پس امروز را زیبا کنیم

به حرمت خاطرات فردا!

---

میگن فاصلها سردی میاره نمیدونم چرا فاصله بین منو تو

 دلتنگی میاره

---

وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم

وقتی پیدایش کردیم دنبال عیبهایش میگردیم

وقتی از دستش دادیم دنبال خاطراتش میگردیم و باز تنهاییم...

---

تو مرجانی تو در جانی تو مروارید غلطانی،اگر قلبم صدف

 باشد میان آن تو پنهانی

---

به زندانی گفتد از تو تنهاتر کیست گفت:کسی که دلش

زندانی دیگریست

پرسیدم عشق چیست؟گفت آتش است

گفتم مگر آنرا دید؟گقت نه در آن سوختم

---

اگه کلید قلبی رو نداری قفلش نکن،اگه میخوای با

کسی (خداحافظی کنی) بهش سلام نکن،اگه دست

 کسی رو گرفتی رهاش نکن،اگه میخوای به کسی

(دروغ) بگی نگاهش نکن

اگه به کی گفتی دوستش داری به دیگری فکر نکن

---

وقتی معلم پرسید دوست چند بخشه فوری جواب دادم

1 بخشه اما وقتی با تو آشنا شدم فهمیدم سه بخشه:با

 تو بودن،عشق دیدن تو و اندوه بی تو  بودن