آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....
آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

هیچکس تنها نیست

اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید
 اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید
 
 
اگر هر روز شارژش میکردید
باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید
پایِ صحبت‌هایش می نشستید
... پیغام‌هایش را دریافت میکردید
پول خرجش میکردید
براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید
دورش یک محافظ محکم میکشیدید
در نبودش احساسِ کمبود میکردید
حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود حتی
مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید
همیشه و همه‌جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌
و اگر همیشه... همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست
 
 
الان هم که گوشی ها تاچی شده، اگر همونقدر که گوشی رو تاچ میکنید همسرتون رو نوازش بکنید کلی خوشبخت می شوید
 
جوابیه
 
 
بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که
گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه خفه میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
اصلا گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشیو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی نمیگه بچه میخوام
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره
 
راستی از همه اینا مهمتر
 
بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض می کنن

شعرهای من

بنویسید به دیوار سکوت ، عشق سرمایه هر انسان است.
  بنشانید به لب ، حرف قشنگ ، حرف بد وسوسه شیطان است.
و بدانید که فردا دیر است. و اگر غصه بیاید امروز، تا همیشه دلتان درگیر است.
پس بسازید رهی را که کنون ، تا ابد سوی صداقت برود ،
و بکارید به هر خانه گلی ، که فقط بوی محبت بدهد!***********************
 
میترسم از نبودنت... از بودنت بیشتر... نداشتنت ویرانم میکند... داشتنت متوقفم... وقتی نیستی کسی را نمیخواهم... وقتی هستی ترا میخواهم... رنگهایم بی تو سیاه است... در کنارت خاکستری ام... خداحافظی ات به جنونم میکشاند... سلامت به پریشانیم... بی تو دلتنگم... با تو بیقرار... بی تو خسته ام... با تو در فرار... در خیال من بمان... از کنار من برو... من خو گرفته ام به نبودنت
 
*******************
 
گناه من شاید این بود که تمام رویاهایم را از کوچه های زندگی گرفتم به آغوش مردی سپردم که ماندنی نبود.هرچند آغاز راه را دشوار دیدم اما دل سپردم رها شدم در قلبی که تنها زمزمه اش نتوانستن بود.دلم به حال دلتنگیهاش سوخت.شکسته های دلش را بند زدم آری گناه من شاید دل باختن به آن نگاه بود.قدم زدن با مردی که عشق را شایسته تلاش و خواستن نمی دانست تا اینکه یک روز رفتن را بهانه کرد و...!؟
 
***********************
 
باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم.من میتوانم میشود آرام تلقین میکنم.با عکسهای دیگری تا صبح صحبت میکنم. با آن اتاق خویش را بیهوده تزئین میکنم. سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم. نه شب دعایت میکنم، نه صبح نفرین میکنم. حالم نه؛ اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود.فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم. من میپذیرم رفته ای و برنمیگردی ؛ همین... خود را برای درک این صدبار تحسین میکنم. کم کم ز یادم میرود این روزگار و رسم اوست...
 
************************
مطمئن شد و رفت.ضربه اش کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیم خندید.به من و عشقی پاک که پر از یاد اوست. به یه قلب لطیف که خیالم می گفت تا ابد مال اوست. رفت و من دارم تکه های دل خود را سر هم بند میزنم

*************
 
رفت و به آمدن نیندیشید.بر سادگیم به سادگی خندید.یک جمله همیشه مانده بر لبهایم، ای کاش کمی او مرا میفهمید.در حریم عاطفه نقش شقاوت میزند. نارفیق بود و هر زمان لاف رفاقت میزد

************************
 
دلم بسیار میخواهد فراموشت کنم.دیگر اگرچه میشود تاریک،خاموشت کنم. دیگر نشانت میدهم مفهوم تلخ دل شکستن را. رها چون کوله باری کهنه از دوشت کنم دیگر

****************************
 
گریه کردن تا سحر کار من است،شاهد من چشم بیمار من است... فکر میکردم که او یار من است،نه فقط در فکر آزار من است... نیتش از عشق تنها خواهش است،دوستت دارم دروغی فاحش است... یک شب آمد زیرو رویم کرد و رفت،بغض تلخی در گلویم کردو رفت... پایبند جستجویم کرد و رفت،عاقبت بی آبرویم کرد و رفت... این دل دیوانه آخر جای کیست؟آنکه لیلایش منم مجنون کیست؟
***********************

شعرهای من

 


نــه اســــمش عشـــــق اســــت،نــه عـــلاقـــه،نـــه حـــتی عـــادت. ... حمـــاقـــت محــــض اســـت دلتنـــگ کســــی باشــــی کــه دلـــش بــا تـــو نیــــســـت‎.


www.mr-mojtaba.rozblog.com


بچه که بودیم جایمان را خیس می کردیم.....بزرگ که شدیم بالشتهایمان را....



کرم زشت تنها بود...پیله بست پروانه شد رفت.....حکایت توست با من اوج گرفتى رفتى با دیگرى........



کاش به خودمان قول بدهیم وقتی عاشق شویم که " آماده ایم " نه وقتی که " تنهائیم!


تنهایی یعنی . . . دلت برای چشمای لعنتی یکی تنگ شه ولی حتی نتونی نگاهش کنی...

 


قرار بود بمونی کنار غرورم

نگو قسمت اینه نگو از تو دورم

قرار بود بیای توی بی کسی هام

یه کاری کنی واسه دلواپسی هام

چقدر بغض کردم کنارم نبودی

هزار بار دلم خواست بمونم نبودی

نبودی ببینی چقدر سوت و کورم

چقدر بی قرارم چقدر بی عبورم

خودت نیستی اما غمت روبرومه

میخندم به بغضی که توی گلومه

دیگه هیچ امیدی به برگشتنت نیست

اینو من نمیگم خم جاده میگه

شقیقت سفیده داری پیر میشی

چقدر آینه حرفاشو ساده میگه

 

جوک و اس ا م اس

در یک مهمانی دو نفر کنار هم نشسته بودند و یک کلمه هم با هم حرف نزدند. بعد از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت : پیشنهاد می کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم !
=====================================

یاد اون روزها بخیر. وقتى من بچه بودم، مادرم یک تومن به من مى‌داد و مرا به فروشگاه مى‌فرستاد و من با ٣ کیلو سیب‌زمینى، دو بسته نان، سه پاکت شیر،یک کیلو پنیر، یک بسته چاى و دوازده تا تخم‌مرغ به خانه برمى‌گشتم.
اما الان دیگه از این خبرها نیست. همه جا توى فروشگاه‌ها دوربین گذاشته‌اند

=====================================

هر چیزی یه واحدی داره ! مثلا واحد اندازه گیری شدتِ زلزله ، ریشتره !
الان تازگی ها ، واحد " دروغ " ، شده " محمود "‌ !!!!

مثال : دیروز یکی از دوستام یه خالی بست ۴ محمودی !

=====================================

دیوارهای دانشگاه را بلندتر از دیوارهای زندان ساخته بودند، حق داشتند! نگهبانی از فکرها خیلی دشوارتر از نگهبانی از جرم است.

=====================================

همیشه برای خودکشی زود است…صبر کنید…شاهد اوضاع بدتر هم خواهید بود.

=====================================

در نسل شما دزد عروسکها بود در نسل ما دزد ممه ها
حسودی نداره نسل ما سکسی تره!

=====================================

جهان سوم جایی است که عشقها زوری هستند، سکسها پولی!

=====================================

جهان سوم جایی‌ست که آدم‌ها اگر دل‌شان بگیرد، مجبورند بروند قبرستان، بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان، تا بفهمند غم‌های بزرگ‌تری هم هست، نکند که دل‌شان هوای شادی کند.

شعرهای من

هنوز هم وقتی باران می آید

تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست

شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند

**********
بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد
بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...
شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...
هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....
قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان و
شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی
سردم...
آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های
دلتنگی آن عبور میکنم...
اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ..
عشق را در پائیز باید شناخت ، جان را در همین فصل باید نثار کرد ،شاید
عقل را نیز در همین فصل می بایست به حراج گذاشت...
پائیز فصل قلب است ، فصل عشق است ، فصل جوانی و فصل خیانت
است ....
در پائیز بیشتر از همیشه عاشق میشویم ... بیشتر از همیشه خیانت
میکنیم و از همیشه بیشتر دوست میداریم....

روزگارا…. تو اگر سخت به من میگیری، باخبر باش که پژمردن من آسان نیست

گرچه دلگیرتر از دیروزم، گرچه فردایی غم انگیز مرا میخواند
لیک باور دارم…. دلخوشیها کم نیست…. زندگی باید کرد
****************
اسم هــر دویمان را در گینس ثبت میکنند !
تو در دروغ گفتن رکـورد زدی ...
من در بـاور کردن
*********************
به سلامتیه کسی که نمیشناسد مرا
اما نوشته هامو میخونه
تا از درونم با خبر بشه
و بهم بفهمونه که تنها نیستیم

***********

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
************
برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید
...چشمانت زندانبان من است

...اما من زندان ات را دوست دارم

...رو زندانبان من

...من به میله های این زندان آغشته ام
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

******************

کلافه و بی قرارم ، خبری از گذر زمان ندارم !
دستهایم میلرزد ، اینک روز است یا شب ، این را هم نمی دانم
تنها دردی در سینه دارم و بغضی که گلویم را می فشارد
تمام وجودم سرد است ، سیاهی لحظه هایم کار سرنوشت است
من دیوانه چقدر ساده بودم ، من عاشق چقدر بیچاره بودم
نمیخواستم عاشق شوم ، قلبم اسیر رویاهایم شد
رویاهایی که با تو داشتم ، کاش یاد تو را در خاطرم نداشتم
خواستم تو را فراموش کنم ، فراموشی را فراموش کردم
خواستم اشک نریزم ، یک عالمه بغض در گلویم را جمع کردم
کلافه و بی قرارم ، مثل این است که دیگر هیچ امیدی ندارم
سادگی من بود که بیش از هرچیزی مرا میسوزاند،
کاش به تو اعتماد نمیکردم ، کاش تو را نمیدیدم و راه خودم را میرفتم
کاش لحظه ای که گفتی عاشقمی ، معنای عشق را نمیدانستم
همه جا مثل قلبم دلگیر است ، همه جا مثل چشمانم خیس است
همه جا مثل غروبها ، مثل پاییز و مثل این روزها نفسگیر است
همیشه میگفتم بی خیال ، اما اینبار بی خیالی به من گفت بی خیال
همیشه میگفتم میگذرد میرود ، اما اینبار گذشت و چیزی از یادم نرفت
**********************
حماقت یعنی من
که اینقدر میروم تا تو دلتنگ شوی
خبری از دل تنگ تو نمیشود
برمیگردم ...چون دلتنگت میشوم

************