آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....
آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

پیامک های امام مهدی (ع)


ادامه مطلب ...

مردی عجیب که روی آب راه می رود + تصاویر



 ارم نیوز : جوان 28 ساله انگلیسی توانست عملیات راه رفتن روی آب رودخانه تیمز را در برابر چشم رسانه ها انجام دهد.
دیناموی شعبده باز که نام اصلی اش استیو فراین است در منطقه برادفورد متولد شده و بعنوان یک شعبده باز جویای نام با راه رفتن روی رودخانه تیمز و در برابر ساختمان پارلمان انگلیس در لندن، چشم تماشاگران را به خود خیره ساخت.
 
شیرین کاریهای این جوان جلب توجه کرده و بسیاری را روی پل وستمینستر، نزدیک پارلمان میخ کوب ساخت. صحنه های این عملیات در تلویزیون تحت عنوان جادوگری های نا ممکن پخش شد. برخی از افراد معروف شهادت داده اند که حرکات دینامو محیر العقول است.

 آپلود سنتر

 آپلود سنتر  آپلود سنتر

 آپلود سنتر

 آپلود سنتر



نظر یادتان نرود

شعرهای من

 

hamtaraneh.com

 

 

مرا با خودت ببر

 

خسته ام

 

از این همه بی کسی

 

از این هیاهو

 

و این هجوم

 

از این خلا

 

و این بی وزنی

 

کجاست؟

 

آن همه جذبه ، جاذبه

 

چه شد؟

 

آن احساس

 

قانون تثبیت

 

و تو؟

 

سبک شدنم را ببین

 

ببین و لذت ش را از خود دریغ نکن

 

مرا با خودت ببر

 

تا بیش از این، از تو خالی نشده ام

 

 

hamtaraneh.com

 

********************************


          فقط یک پلک با من باش.نمیخوام از کسی کم شی

ازت تصویر میگیرم.که رویای یه قرنم شی

فقط یک پلک با من باش.بگم سرتاسرش بودی

به قلبم حمله کن یک بار.بگم تا آخرش بودی

یه فصلو که نمی مونی.تویک لحظه اقاقی شو

نمیشه باتو که خوبی.به ظاهرهم کمی بد شد

به آدمهای شهرت هم علاقمند باید شد

فقط یک پلک با من باش.فقط یک پلک با من باش

 ***********************************

خانه‌ام آتش گرفته‌ است، آتشی جانسوز

هر طرف می‌سوزد این آتش

پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود

من به هر سو می‌دوم گریان

در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده‌های‌ام تلخ

و خروش گریه‌ام ناشاد

از درون خسته‌ی سوزان

می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!

خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی بی‌رحم

هم‌چنان می‌سوزد این آتش

نقش‌هایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی‌ساحل

وای بر من، سوزد و سوزد

غنچه‌هایی را که پروردم به دشواری

در دهان گود گلدان‌ها

روزهای سخت بیماری

از فراز بام‌هاشان ، شاد

دشمنان‌ام موذیانه خنده‌های فتح‌شان بر لب

بر منِ آتش به جان ناظر

در پناه این مُشَبّک شب

من به هر سو می‌دوم گریان ازین بیداد

می‌کنم فریاد‌، ای فریاد! ای فریاد!

وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش

آن‌چه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آن‌چه دارد منظر و ایوان

من به دستان پر از تاول

این طرف را می‌کنم خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود

تا سحرگاهان، که می‌داند که بود من شود نابود

خفته‌اند این مهربان همسایگان‌ام شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر

وای، آیا هیچ سر بر می‌کُنند از خواب؟

مهربان همسایگان‌ام از پی امداد؟

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد

می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!

 

عکسهای گرافیکی

  عکس مفهومی با دستکاری هوشمند که حرفی برای گفتن دارد

 

 

Australia Post: Hug

 

Liquid Fire

آتش مایع

 


ادامه مطلب ...