برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید
لطفا نطر یادتان نرود
ادامه مطلب ...
به بلندای صدای گلوله توپ نیست
اما انعکاس آن مدت زیادی باقی خواهد ماند
هر چقدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم ،
هر چقدر هم که ادای مستقل بودن ،
اینکه " ممنون ! خودم از پسش برمی آیم . "
باز هم ته تهش
...به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم ؛
به دست هایت حتی .
نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی !
ظرافت می خواهد
بلدی می خواهد
زن ها به نحوه ی جدا شدن حساسند
به آخرین تصویری که از شما در ذهن دارند ...
که فریاد هجرانت را در زرورق سکوت پیچیده اند
و قاصدک ها بر دوش می کشند تابوت خاطراتت را ...
من از مرز تردید به باور رسیده ام
تو نفس می کشی در من دمادم !
باعث میشه طرفت دلزده بشه
کم باش ، به اندازه باش و همیشه باش..
وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت وگر ز گرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم شنیدم از تو شنیدم
کی ام شکوفه اشکی که در هوای تو هرشب
ز چشم ناله شکفتم به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم امد به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی مگر ز موی سپیدم
به جز وفا و عنایت نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم به دوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب میشد از پی
چو گرد در قدم او دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده ز چهر گردون
گهی چو اشک نشستم گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم به سر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم
و به اندازه ی دهانتان
اما حرفی از وسعت آرزوهایمان نزدند !
بی آنکه ایستاده باشیم روی لبه ای
یا کسی هلمان داده باشد
از چشم هم می افتیم
و نه چتر همراهمان هست
نه کسی آن پایین آغوش باز کرده ما را بگیرد
از چشم هم می افتیم
و هرچه فکر میکنیم یادمان نمی آید
قصد خودکشی داشته باشیم ....
رویاهای بیمار گونه دارند
رویای آدم های بیمار
چیزی نیستند ،
مگر تصویری از" امیال فرو کوفته ی آنان "
خـوب میـدانسـت ؛
فـاصـله ها چـه به روزگـار آدم می آورد... !
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند ...
همانقدر بخشنده و آزاد ...
و کاش قبل از انسان بودنت،
تو را برگ درختی خلق می کردند؛ ...
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند.
به خیالم نطفه ی سیب را به وقت عشق بازی برگ و باد بسته اند...
**************************************************
شایدآن روزکه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدکرد
خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،
باید این گونه نوشت
هرگلی هم باشی
چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبار است.
**************************************************
اگر در مسیر رودخانه سنگ نبود،صدای آب هیچوقت زیبا نبود
**************************************************
بگذاز تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید،هرچند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکندکتر علی شریعتی
**************************************************
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببریدکتر علی شریعتی
**************************************************
تویی که مرا در سقوط می بینی تا به حال اندیشده ای که شاید تو خود وارونه ایستاده ای؟
**************************************************