آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....
آهو دختری بی عشق

آهو دختری بی عشق

ترفند ،جوک ، شعر ،کامپیوتر و ....

AX ::: khazha ::: nabini az dastet rafte

زوج خز! نکته مهم--> بیرون موندن قسمتی از پیراهن از لای زیپ باز شلوار میباشد
 
 
TaranehhaGroups www.Hamtarane.com
 
 
عکس یادگاری اولین خزهای حرفه ای (البته همۀ ما ها یکم خز داریم) با برج بین المللی میلاد. من تا اونجا که یادمه خزها معمولا با میدون آزادی عکس مینداختن ولی این خزهای حرفه ای بدعت گذاری کردن و با برج میلاد عکس گرفتن تا برج میلاد رو هم خز کنن 
 
 


برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید


لطفا نطر یادتان نرود

ادامه مطلب ...

شعرهای من



صدای بوسیدن دست پدر و مادر

 به بلندای صدای گلوله توپ نیست

اما انعکاس آن مدت زیادی باقی خواهد ماند

 

 

                         






این روزها ، اگر کوک سازم غمگین است، ...چاره ای نیست


انگشتانم آهنگ غمگین قلبم را روی ساز میکشند


و صدایم درگیر ناله ای است ....بغضی به حنجره شکفته و نمی شکند.


همه شبهایم در انحصار خاطره هایم رَج میخورند
 
 و باز سیاه چاله های ذهنم دَمی تازه میکنند.


این من ، من نیست


انگار گُم شده ام ...... من ....... من در انتظار آینه ها گُم شده ام.


 





من یک زنم .

هر چقدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم ،


هر چقدر هم که ادای مستقل بودن ،


اینکه " ممنون ! خودم از پسش برمی آیم . "


باز هم ته تهش


...به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم ؛


به دست هایت حتی .


نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی !







خداحافظی کردن از زن ها _ چه برای یک ساعت، چه برای همیشه _

ظرافت می خواهد


بلدی می خواهد


زن ها به نحوه ی جدا شدن حساسند


به آخرین تصویری که از شما در ذهن دارند ...







مرد از راه چشم و زن از راه گوش به دام میافتد .


مرد به کرات عشق میورزد ، اما کم .


ولی زن به ندرت ،اما بسیار .


مردها همواره میخواهنداولین عشق یک زن باشند


و زنها دوست دارن آخرین عشق یه مرد باشند.






در عجبم...


پاهای من که سالهاست بر جاذبه زمین غلبه کرده،


چگونه در مقابل جاذبه تو تاب نیاورد!







درکدامین لایه از حریر سحر خفته ای ؟

که فریاد هجرانت را در زرورق سکوت پیچیده اند


و قاصدک ها بر دوش می کشند تابوت خاطراتت را ...


من از مرز تردید به باور رسیده ام


تو نفس می کشی در من دمادم !








سپیده که سر بزند در این بیشه‌زار خزان زده


شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .


پس به نام زندگی . .


هرگز نگو هرگز







زیادی که باشی ، زیادی که محبت کنی

باعث میشه طرفت دلزده بشه


کم باش ، به اندازه باش و همیشه باش..







ماه دریا را به خود می خواند و آب


با کمندی در فضاها ناپذیر


دم به دم خود را به بالا می کشید



گفتم این دریا و این یک ذره راه


می رساند عاقبت خود را به ماه


من چه می گویم جدا از ماه خویش


بین ما افسوس


اقیانوس ها ....

شعرهای من

 


وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم

شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت وگر ز گرده ندامت

کشیدم از تو کشیدم شنیدم از تو شنیدم



کی ام شکوفه اشکی که در هوای تو هرشب

ز چشم ناله شکفتم به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم امد  به شادی همه عالم

چرا که از همه عالم محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی مگر به روز سیاهم

چو بخت جلوه نکردی مگر ز موی سپیدم

به جز وفا و عنایت نماند در همه عالم

ندامتی که نبردم ملامتی که ندیدم



نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل

ز دست  شکوه گرفتم به دوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب میشد از پی

چو گرد در قدم او دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده ز چهر گردون

گهی چو اشک نشستم گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی  و کردم به سر نبردی و بردم

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم

 



پیداست غم عشق تو از رنگ نگاهم
سوگند به چشمان تو حاشا شدنی نیست
بی مرحم اعجاز نگاه تو عزیزم
این کهنه ترین زخم مداوا شدنی نیست
بعد از تو نبندم دل به … اری
عشق دگری در دل من جا شدنی نیست
باور بکن این زندگی اندر منظر من
بی منظر چشم تو زیبا شدنی نیست
افسرده ترین است دلم بی تو بهارا
این باغ خزان دیده شکوفا شدنی نیست
یخ بسته وجودم ز زمستان جدایی
برف غمت از دشت دلم پا شدنی نیست
گفتم ببرم خاطره ی عشق تو از یاد
هر چند که کوشیده ام اما شدنی نیست
دیریست به دنبال تو میگردم و افسوس
این گمشده انگار که پیدا شدنی نیست…

گفتند : به اندازه ی گلیم هایتان

و به اندازه ی دهانتان

اما حرفی از وسعت آرزوهایمان نزدند !




گاهی از چشم هم می افتیم

بی آنکه ایستاده باشیم روی لبه ای

یا کسی هلمان داده باشد


از چشم هم می افتیم

و نه چتر همراهمان هست

نه کسی آن پایین آغوش باز کرده ما را بگیرد


از چشم هم می افتیم

و هرچه فکر میکنیم یادمان نمی آید

قصد خودکشی داشته باشیم ....


آدم های بیمار

رویاهای بیمار گونه دارند

رویای آدم های بیمار

چیزی نیستند ،

مگر تصویری از" امیال فرو کوفته ی آنان
"


عـلـم بـه خـط ِ فاصـلـه میـگفـت خــط ِتیـره !

خـوب میـدانسـت ؛

فـاصـله ها چـه به روزگـار آدم می آورد... !

 


برای هر کسی تو زندگی یه نفر هست که نیست !


خوش به حال باد...!

گونه هایت را لمس می کند

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مرا باد می آفریدند ...

همانقدر بخشنده و آزاد ...

و کاش قبل از انسان بودنت،

تو را برگ درختی خلق می کردند؛ ...

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند.

به خیالم نطفه ی سیب را به وقت عشق بازی برگ و باد بسته اند...
 

جملات زیبا

عشق====>سرکاریه ... محبت====>تظاهره ... مهربونی====>مسخرست ... وفا====>مرده ... عهدوپیمون====>دلخوشیه ... عاطفه====>تموم شده ... مهر====> مدرسه باز میشه 

**************************************************

شایدآن روزکه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدکرد

خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،

باید این گونه نوشت

هرگلی هم باشی

چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبار است.


**************************************************

اگر در مسیر رودخانه سنگ نبود،صدای آب هیچوقت زیبا نبود

**************************************************

بگذاز تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید،هرچند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن

دکتر علی شریعتی

**************************************************

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

دکتر علی شریعتی

**************************************************

تویی که مرا در سقوط می بینی تا به حال اندیشده ای که شاید تو خود وارونه ایستاده ای؟

**************************************************


حافظ

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : که کودتا شد
گفتم : رقیب ، گفتا :آن هم که کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود از ،دم گشته چلوکبابی
گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !